از ایران خیلی بدم می یاد

بسم الله

سلام

با هام قهر کرده . چرا؟

...

آره درست شنیدی، من ِ ناسیونالیست ِ پان ایرانیست ِ عوضی ِ احساساتی این رو گفتم.

چرا چشمات گرد شده؟ باور نمی کنی هان؟ به درک ولی واست توضیح می دم که شب حداقل خوابت ببره، که نگی خاک بر سر خل شده، بهش فشار اومده، چند شخصیتی شده و ...

من از ایران بدم می یاد، چرا تو این مملکت هیچوقت ازبعد از اومدن ما آریاییها هیچی سر جاش نبوده؟ چرا همش یکی با شعارهای خوب می اومده بعد دیکتاتور می شده می شه؟ چرا همه آدم خوبش رو با فجیعترین حالت ممکن ترور جسمی یا شخصیتی کردن؟ چرا هیچوقت مظلوم ها به حقشون اونطور که براش قیام کردن نرسیدن؟ دکتر نراقی می فرمایند ما از غربیها بدی ندیدیم و ازشون بدمون نمی یاد!!!؟ پس ما خودمون گند زدیم تو این مملکت دیگه. درست؟ پس خودمون جنبش مشروطیت و نفت و هزار کوفت دیگه رو لجن مال کردیم دیگه؟ نه؟

یه جوری نگاه نکن انگار داری به یه زنجیری نگاه می کنی ولی حرفاشم قبول داری. عوضی یه خورده فکر کن... چرا می ری؟

اهه گذاشت رفت؛ ولی کاش می ایستاد تا براش بگم من از مملکتی که توش 80% دخترا حق انتخاب زندگی آینده شون رو ندارن بدم می یاد. چرا یه دختر زیر 20 سال که تو عمرش رنگ آفتاب رو ندیده (چرا ندیده؟) باید بدون اینکه نظرش رو بپرسن ازدواج کنه که تو 70% موارد تو یک هفته از هر چی مرد بیزار می شه ولی 2 راه بیشتر نداره، یا ساختن یا سوختن؟ اگه بسازه بچه های به وجود می یاره تو سری خور و ذلیلن و این می شه مملکت من که ازش متنفرم ...

من از این مملکت بدم می یاد  که یه خود فروخته به باد مثل اکبر گنجی می یاد مظلوم ترین و دانشمند ترین معلم معاصر ( شهید دکتر علی شریعتی ) رو که اگر نبود هنوز حکومت سلطنتی بود و حضرت آقا داشتن مجیز سلطنت رو می گفتن با یه سری حرف های دهن پر کن می کوبه، هیچکس هم نمی گه هوی! یارو! ببند...

من از این مملکت بدم می یاد چون مردم خوبی نداره، چون نونش نمک نداره، فهم ایجاد نمی کنه، شعور تولید نمی کنه. مجیز و چاپلوسی و دزدی و دروغگویی و حماقت  از تولیدات اصلیشه و خود بزرگ بینی، جفا، ظلم و جور، ستمگری و نامردی از تولیدات فرعی اش...

آره تو بوق کنین حرفامو. با هاش من رو بکوبید، کار دیگه بلدید و بلدم؟ من که هیچ کس نیستم ولی تو چی؟

چرا رفت؟

همه این هایی که گفتم بغض هر روز منه

من و در من می شکنه


پ.ن : فاطمه خانم پسورد یادم اومد.

دعام کنید.