بهار می آید...

 

بسم الخالق الریح

سلام

بهاری باشید در این روزگار سخت!!!برای نرگسم...

پرنده گفت:((چه بویی, چه آفتابی, آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.))
پرنده از لب ایوان پرید, مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمی کرد
پرنده روزنامه نمی خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمی شناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغ های خطر
در ارتفاع بی خبری می پرید
و لحظه های آبی را
دیوانه وار تجربه می کرد
پرنده, آه, فقط یک پرنده بود
(فروغ فرخزاد)

دعام کنید.