عید آمد و آنماه دلافروز نیامد
|
|
دل خون شد و آن یار جگر سوز نیامد |
نوروز من ار عید برون آمدی از شهر
|
|
چونست که عید آمد و نوروز نیامد |
مه میطلبیدند و من دلشده را دوش
|
|
در دیده جز آن ماه دلافروز نیامد |
آن ترک ختائی بچه آیا چه خطا دید
|
|
کامروز علی رغم بدآموز نیامد |
خورشید چو رسمست که هر روز برآید
|
|
جانش هدف ناوک دلدوز نیامد |
تا کشته نشد در غم سودای تو خواجو
|
|
در معرکهی عشق تو پیروز نیامد |