صـخره

به جرم عشق تو ام می کشند و غوغایی است ...:... تو نیز بر لب بام آ که خوش تماشایی است

صـخره

به جرم عشق تو ام می کشند و غوغایی است ...:... تو نیز بر لب بام آ که خوش تماشایی است

حیدر کرار

بسم الله

سلام

امروز یاد پرشین لاگ (پرشین بلاگ نه ها) خدا بیامرز افتادم

در کمال سادگی و ابتدایی بودنش خیلی مزیت به این سرویس دهنده های حاضر داشت

یکی اینکه می دیدی چه کسی رو خطه می رفتی خفتش می کردی

دوم اینکه مثل یه دهکده بود

سوم اینکه یه وقت های ادمین (صاحبش) میومد بهت سر می زد

چهارم اینکه من بیشتر دوست گلما اونجا پیدا کردم

پنجم اینکه یه خواهری پیدا کردم که ...

خوب دیگه دلیل نمی خواد که.......

علی (ع) جان ... سلام

آقا جان می دونم سلامم جواب نداره

ولی تو کریمی آقا

تو با بنده ات مهربونتری آقا

تو همون آقایی که دشمنای خدا رو نصیحت می کردی

تو همون آقایی که جلوی گل پسرت فحشت دادن خندیدی آقا

قربونت برم مولا ... چقدر تو خوبی...

خوب آقا تو خودت خدایی دیگه ... ولی چون خودت فرمودی چشم

اشهد ان علی بن ابی طالب عبد الله و سیف الله و الوصی الرسول الله


در نعت علی (ع)

ای امیرالمومنین ای شمع دین ای بوالحسن   ای به یک ضربت ربوده جان دشمن از بدن

ای به تیغ تیز رستاخیز کرده روز جنگ   وی به نوک نیزه کرده شمع فرعونان لگن

از برای دین حق آباد کرده شرق و غرب   کردی از نوک سنانت عالمی را پر سنن

تیغ «الا الله» زدی بر فرق «لا» گویان دین  هر که «لا» می‌گفت وی را می‌زدی بر جان و تن

تا جهان خالی نکردی از بتان و بت پرست   تا نکردی لات را شهمات و عزارا حزن

تیغ ننهادی ز دست و درع ننهادی ز پشت   شاد باش ای شاه دین‌پرور چراغ انجمن

گر نبودی زخم تیغ و تیرت اندر راه دین   دین نپوشیدی لباس ایمنی بر خویشتن

لاجرم اکنون چنان کردی که در هر ساعتی   کافری از جور دین بر خود بدرد پیرهن

مرحبا ای مهتری کز بیم نیغت در جهان   پیش چشم دشمنانت خون همی آید لبن

فرش کفر از روی عالم در نوشتی سر بسر   ناصر دین هدی و قاهر کفر و وثن

کهترانت را سزد گر مهتری دعوی کنند   ای امیر نام گستر وی سوار نیزه زن

هیچ کس را در جهان این مایه‌ی مردی نبود   کو به میدان خطر سازد برای دین وطن

راه دین بودست مخوف از ابتدا لیکن به جهد   آن همه مخوف را موقوف کردی در زمن

از برای نصرت دین ساختی هر روز و شب   طبل و منجوق و عراده نیزه و خود و مجن

پای این مردان نداری جامه‌ی ایشان مپوش   برگ بی‌برگی نداری لاف درویشی مزن

روز حرب از هیبت تیغت بلرزیدی زمین   همچنان کز بیم خصمی تند مردی ممتحن

ذوالفقارت گر بدیدی کرگدن در روز جنگ   کاه گشتی در زمان گر کوه بودی کرگدن

سرکشان را سر بسر نابود کردی در جهان   تختهاشان تخته کردی حله‌هاشان را کفن

این جلال و این کمال و این جمال و منزلت   نیست کس را در جهان جز مر ترا ای بوالحسن

هر دلی کو مهرت اندر دل ندارد همچو جان   هر دلی کو عشقت اندر جان ندارد مقترن

روی جنات العلی هرگز نبیند بی خلاف   لایزالی ماند اندر نار با گرم و حزن

گر نبودی روی و مویت هم نبودی روز و شب   گر نبودی رنگ و بویت گل نبودی در چمن

چون تو صاحب دولتی هرگز نبودی در جهان   هم نخواهد بود هرگز چون تویی در هیچ فن 

سنایی (علیه الرحمه و السلام)
  Photo hosted by HDDWeb - www.hddweb.com 


دعام کنید.

نظرات 65 + ارسال نظر
نرگسی سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 18:08 http://nargesi.blogfa.com

سلام برادر خوبم ، آقا فائز عزیز

تاریخ این پستتون داره یک ساله می شه به امید خدا

:)

طاعات و عباداتتون مقبول درگاه الهی

ما رو دعا کنید ... مخصوصا شب های قدر

سلامت باشید ان شاالله

...

رویا دوشنبه 1 مهر 1387 ساعت 18:43 http://aphrodit.blogfa.com

سلام عمو جون
نماز روزه هاتون قبول . شب قدر برای من هم دعا کنید لطفا .چرا دیگه به من سر نمی زنید ؟[گل][بدرود]

مهتا سه‌شنبه 10 دی 1387 ساعت 23:26 http://5626.blogfa.com

دروی بر فائز گرامی
دیگه عمو نوروز شدی
منتظریم که سری بزنی به خونه خودت

غریب آشنام دوشنبه 28 بهمن 1387 ساعت 16:31

سلام داداش فائز
خوبین؟

خیلی ببخشین که پسورد تونو یادمان نبود
از بس عجیب غریب بود یادم نمونده بود خب!

مجبورین آخه...خب یه عدد راحت تر...:دی

حالا خودتون چی؟ پیداش نکردین هنوز؟!


در پناه حق
یا علی

نرگسی پنج‌شنبه 29 اسفند 1387 ساعت 07:22 http://nargesi.blogfa.com

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

...

سلام بر برادر گرامی ام

لا به لای این همه روزمرگی ، بهار اتفاق دلپذیری است . بهانهای که سردی زمستان را از یادمان ببرد ؛ و دلخوشمان کند که خورشید خواهد درخشید .

به امید حلول عید واقعی و بهار جاودانه ...

رسیدن نوروز و سال نو بر شما و خانواده ی محترم مبارک

برایتان سالی سرسبز و سرشار از خیر و برکت و مملو از معرفت و معنویت آرزو می کنم .

تمام لحظه هاتان متبرک باد

[گل][گل][گل]

مهتا سه‌شنبه 4 فروردین 1388 ساعت 02:04 http://5626.blogfa.com

درود فراوان بر دوست گرامیم
عیدت مبارک
آرزومند شادی و سلامتیت
ممنون ار حضورت

گل آقا!! چهارشنبه 5 فروردین 1388 ساعت 16:14 http://www.g0lagha.blogfa.com/

سلام مهندس
مشتاق دیدار!!
عیدت مبارک!!
ایشالله سال خوب و خوشی داشته باشی!!
من خیلی مدت وقت نکرده بودم بیام نت!!
ایشالله عمری شد بهت سر میزنم!!
عزت عالی مستدام

نرگسی جمعه 1 خرداد 1388 ساعت 13:30 http://nargesi.blogfa.com

سلام

چرا اینقدر کم پیدا ؟؟؟

...

مولود سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 01:22 http://moloud2005.blogfa.com/

سلاممممممممممممممم داداشییییییییییییییییییییییی
خوبید؟
وای واقعا پرشین لاگ یه ابهتی واسه خودش داشت
میبییییییییینم که شما هم کم پیدا شدی این خاصیت بلاگفاست دیگه
امیدورام هر جا هستید علی پشت وپناهت باشه و خدا نگهدارت
راستی سال نوی خوبی هم داشته باشد
یا حق

مولود سه‌شنبه 18 خرداد 1389 ساعت 16:07 http://moloud2005.blogfa.com/

سلام
خوبی داداشی؟
خیلی از کامنتی که برام گذاشته بودی خوشحال شدم
اخه خیلی وقت بود خبری ازت نبود
منم کم پیدا شدم ولی سعی میکنم کم و بیش بیام
ممنون که به وبلاگم سر زدی
برات مثل همیشه دعا میکنم هر جا هستی در پناه خدای
منان سربلند و سلامت و شاداب باشی
یا حق

خراباتی سه‌شنبه 25 خرداد 1389 ساعت 12:23

ااااااااااااا سلاااام

چه طوری؟

بعد از این همه وقت !!!!!

سال 86 کجا و 89 کجا !!!!!!!

خوبی صخره؟؟؟؟

نمی دونی چه ققققققققققققققققدر خوش حال شدم دیدم

نظرتو !

کاش بر می گشتی. هر چند من هم که هستم سالی یه

بار بیشتر پست نمی زنم.

امیدوارم هر جا هستی دلت شاد و تنت سلامت باشه

آهوی وحشی یکشنبه 31 مرداد 1389 ساعت 09:44

چه مزه ای میده کامنتهای سال های قبل رو خوندن
چقدر بد بودی که سالهای خوبی که میتونستیم داشته باشیم و خراب کردی
:دی
ولی همش خاطره ست
این وبلاگتو هیچ وقت حذف نکن داداشی جونم

مولود سه‌شنبه 30 آذر 1389 ساعت 23:02

سلام داداشی
ممنونم
چرا پیدا نیستی؟؟؟

دختر بارونی دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 11:27

سلام
من فقط اول پستت رو خوندم ومنو برد تو فضای پرشین لاگ و دیگه نتونستم بقیه پستت و بخونم
منم دلم برا اون پرشین لاگ تنگ شده

خراباتی سه‌شنبه 8 آذر 1390 ساعت 20:16

مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود

زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود

درد رقیه تو پدر جان یتیمی است

درد سه ساله تو مداوا نمی شود

شأن نزول رأس تو ویرانه من است

دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود

بی شانه نیز می شود امروز سر کنم

زلفی که سوخته گره اش وانمی شود

بیهوده زیر منت مرحم نمی روم

این پا برای دختر تو پا نمی شود

صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند

خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود

چوب از یزید خورده ای و قهر با منی

از چه لبت به صحبت من وا نمی شود

کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر

این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود




شاعر: محمد سهرابی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد