بسم الله
سلام
امروز یاد پرشین لاگ (پرشین بلاگ نه ها) خدا بیامرز افتادم
در کمال سادگی و ابتدایی بودنش خیلی مزیت به این سرویس دهنده های حاضر داشت
یکی اینکه می دیدی چه کسی رو خطه می رفتی خفتش می کردی
دوم اینکه مثل یه دهکده بود
سوم اینکه یه وقت های ادمین (صاحبش) میومد بهت سر می زد
چهارم اینکه من بیشتر دوست گلما اونجا پیدا کردم
پنجم اینکه یه خواهری پیدا کردم که ...
خوب دیگه دلیل نمی خواد که.......
علی (ع) جان ... سلام
آقا جان می دونم سلامم جواب نداره
ولی تو کریمی آقا
تو با بنده ات مهربونتری آقا
تو همون آقایی که دشمنای خدا رو نصیحت می کردی
تو همون آقایی که جلوی گل پسرت فحشت دادن خندیدی آقا
قربونت برم مولا ... چقدر تو خوبی...
خوب آقا تو خودت خدایی دیگه ... ولی چون خودت فرمودی چشم
اشهد ان علی بن ابی طالب عبد الله و سیف الله و الوصی الرسول الله
در نعت علی (ع)
ای امیرالمومنین ای شمع دین ای بوالحسن ای به یک ضربت ربوده جان دشمن از بدن
ای به تیغ تیز رستاخیز کرده روز جنگ وی به نوک نیزه کرده شمع فرعونان لگن
از برای دین حق آباد کرده شرق و غرب کردی از نوک سنانت عالمی را پر سنن
تیغ «الا الله» زدی بر فرق «لا» گویان دین هر که «لا» میگفت وی را میزدی بر جان و تن
تا جهان خالی نکردی از بتان و بت پرست تا نکردی لات را شهمات و عزارا حزن
تیغ ننهادی ز دست و درع ننهادی ز پشت شاد باش ای شاه دینپرور چراغ انجمن
گر نبودی زخم تیغ و تیرت اندر راه دین دین نپوشیدی لباس ایمنی بر خویشتن
لاجرم اکنون چنان کردی که در هر ساعتی کافری از جور دین بر خود بدرد پیرهن
مرحبا ای مهتری کز بیم نیغت در جهان پیش چشم دشمنانت خون همی آید لبن
فرش کفر از روی عالم در نوشتی سر بسر ناصر دین هدی و قاهر کفر و وثن
کهترانت را سزد گر مهتری دعوی کنند ای امیر نام گستر وی سوار نیزه زن
هیچ کس را در جهان این مایهی مردی نبود کو به میدان خطر سازد برای دین وطن
راه دین بودست مخوف از ابتدا لیکن به جهد آن همه مخوف را موقوف کردی در زمن
از برای نصرت دین ساختی هر روز و شب طبل و منجوق و عراده نیزه و خود و مجن
پای این مردان نداری جامهی ایشان مپوش برگ بیبرگی نداری لاف درویشی مزن
روز حرب از هیبت تیغت بلرزیدی زمین همچنان کز بیم خصمی تند مردی ممتحن
ذوالفقارت گر بدیدی کرگدن در روز جنگ کاه گشتی در زمان گر کوه بودی کرگدن
سرکشان را سر بسر نابود کردی در جهان تختهاشان تخته کردی حلههاشان را کفن
این جلال و این کمال و این جمال و منزلت نیست کس را در جهان جز مر ترا ای بوالحسن
هر دلی کو مهرت اندر دل ندارد همچو جان هر دلی کو عشقت اندر جان ندارد مقترن
روی جنات العلی هرگز نبیند بی خلاف لایزالی ماند اندر نار با گرم و حزن
گر نبودی روی و مویت هم نبودی روز و شب گر نبودی رنگ و بویت گل نبودی در چمن
چون تو صاحب دولتی هرگز نبودی در جهان هم نخواهد بود هرگز چون تویی در هیچ فن
دعام کنید.
بسم الله
سلام
من صخره (ف. ا) مسلمان (اسمی) شیعه اثنی اعشری و ایرانی معتقد به حق آزادی بیان و خواستار جامعه ای مبتنی بر حق رای و حاکمیت فردی و آرزومند حکومت امام مهدی (عج) هستم. در ضمن اصل تقلید رو هم قبول دارم و مقلد آیت الله العظمی آقای منتظری (دامت برکاته) هم هستم.
هیچ دلیل و گروه و اجتماعی هم من رو از این اعتقادات دور نمی کنه و روگردان نمی شم. چون من رو تو فلان جمع راه نمی دن هیچوقت دست از حق و حقیقیت بر نمی دارم؟ چون فلان شخص من رو چپکی نگاه می کنه برم هم مسلک اون شم که راستکی نگاه کنه؟
نه از این دست خبر ها نیست ... من همینم و شما یی که ادعا آزادی بیان داری و خودت رو داری تیکه تیکه می کنی (ظاهرا) شما دیگه چرا؟
من حداقل اینقدر شجاعت دارم که نظرم رو اعلام می کنم شما چی که فقط یه سری کلیشه ای (اونم نه از خودت) حرف یاد گرفتی یا یادت دادن هی می یای می گی. جواب من نیست این ها خودت هم خوب می دونی که فقط سفسطه می کنی.
ولی هیچ چیزی نمی تونه باعث شه من فساد عظیم مالی و جنسی و اعتقادی رو تو مملکت حتی در بالاترین سطوح نبینم و چشمم رو حماقت مردمم ببندم.
فرق من با تو و امثال تو می دونی چیه ؟ تو واسه این چیزها پول می گیری ولی من نه، من واسه دلم می نویسم و از رو اعتقادم حرف می زنم ولی تو واسه ... . برید خجالت بکشیدمن 25 سالم و از 17 سالگی این روش و مرام و عقیده و رفتارم بوده، شما ها چی؟ شونصد سالتون هر روز به یه آب و رنگید... یه روز واسه پهلوی خودتون رو تیکه پاره می کنید یه روز واسه مارکسیسم یه روز واسه راست شکم گنده دزد بازاری یه روز هم واسه ضد ایران ها ... البته در کل برای پول.
دلیل موفق نشدن اصلاحات تو مملکت من شما هایید که فقط محل تولدتون ایران نه بوی خونتون
اونوقتی که فک و فامیل من برای ایران خودشون رو سپر گلوله توپ می کردن شما ها فرار می کردین که یه وقت اوف نشید
فک و فامیل من یعنی ایرانی ، همون کسایی که شما ها به عرب خودفروخته شهوت پرست می فروشین
زنده باد ایران
زنده باد شیعه ای که مبلغش دکتر علی شریعتی می باشد.
مصطفا جایی فرود آمد به راه |
|
گفت آب آرند لشگر را ز چاه |
رفت مردی بازآمد پر شتاب |
|
گفت پر خونست چاه و نیست آب |
گفت پنداری ز درد کار خویش |
|
مرتضی در چاه گفت اسرار خویش |
چاه چون بشنید آن تابش نبود |
|
لاجرم چون تو شدی آبش نبود |
آنک در جانش چنین شوری بود |
|
در دلش کی کینهی موری بود |
در تعصب میزند جان تو جوش |
|
مرتضا را جان چنین نبود خموش |
مرتضا را میمکن بر خود قیاس |
|
زانک در حق غرق بود آن حقشناس |
هم چنان مستغرق کار است او |
|
وز خیالات تو بیزارست او |
گر چو تو پر کینه بودی مرتضی |
|
جنگ جستی پیش خیل مصطفی |
او ز تو مردانهتر آمد بسی |
|
پس چرا جنگی نکرد او باکسی |
گر به ناحق بود صدیق ای عجب |
|
او چو بر حق بود حق کردی طلب |
پیش حیدر خیلام الممنین |
|
چون نه بر منوال دین جستند کین |
لاجرم چون دید چندان جنگ و شور |
|
دفع کرد آن قوم را حیدر به زور |
وانک با دختر تواند جنگ کرد |
|
داند او سوی پدر آهنگ کرد |
ای پسر تو بینشانی از علی |
|
عین و یا و لام دانی از علی |
تو ز عشق جان خویشی بیقرار |
|
واو نشسته تا کند صد جان نثار |
از صحابه گر شدی کشته کسی |
|
حیدر کرار غم خوردی بسی |
تا چرا من هم نگشتم کشته نیز |
|
خوار شد بر چشم من جان عزیز |
خواجه گفتی چه فتادست ای علی |
|
آن تو یخنی نهادست ای علی |
دعام کنید.