صـخره

به جرم عشق تو ام می کشند و غوغایی است ...:... تو نیز بر لب بام آ که خوش تماشایی است

صـخره

به جرم عشق تو ام می کشند و غوغایی است ...:... تو نیز بر لب بام آ که خوش تماشایی است

 

بسم الحق

سلام

ضمن عرض تسلیت رحلت پیامبر مهر و رحمت (ص) و پیدا شدن ساقه های نهال رذالت و فتنه و نفاق وشهادت امام بخشش و نجابت (ع)

زمانی دراز بود که دیگر می خواستم لب از گفتار فرو بندم که من نه به مدعای عده ای قهرمانم!، نه متفاوت!، نه دارای شخصیت آنچنان که مورد لطف و قهر دوستان و آشنایانی قرار گیرم!!!
اما مطلبی در روزنامه همشهری به مورخه 28/12/84 شماره 3949 /سال چهاردهم و به صفحهء 12 با عنوان ((کارکرد های سوگواری مذهبی در ایران )) نظرم را جلب کرد که به حد علم کم و عقل ناقصم نقدی می نگارم.
من در
این پست نظر معلم شهید دکتر علی شریعتی (ره) را در باب سوگواری و گریه کردن و تعزیه آورده بودم و نویسنده محترم این مقاله جناب آقای محسن حسام مظاهری برمبنای همین طرزفکر مطالبی نگاشته اند که دوستان را جهت مشاهده دعوت می نمایم.
و اما مطلبی که خواستم عرض کنم مربوط به این مدعای این عزیز است که شاه اسماعیل صفوی را که عدالت و خلوص و صداقتش شهره خاص و عام است (مراجعه شود به - کتاب شاه جنگ ایرانیان درچالداران و یونان - نوشته اشتاین متز و جان بارک، به برگردان استاد فرزانه مرحوم ذبیح الله منصوری، انتشارات زرین) متهم نموده اند به سواستفاده از مراسم سوگواری سالار شهیدان (ع) جهت تهییج سربازانش به جنگ؛ چه با ازبکان و چه با عثمانی، که هر دو وارد قلمرو حکومت وی شده بودند و اقدام به وحشیانه ترین جنایات در حق مردم مناطق می نمودند ( دزیدن دختران و پسران توسط ازبکان و شیعه کشی علنی و رسمی توسط سلطان سلیم عثمانی).
شکی نیست به قول حضرت استاد دکتر علی شریعتی، صفویه تشیع سرخ که منبع عدالتخواهی و آزادگی بود را به تشیع سیاه که محرک آن حرمسرا ها و مخدرها بود بدل ساخت ولی این عمل نه توسط شاه اسماعیل انجام گرفت که شاه عباس به عللی این عمل پلید را مسبب و مبدل بود.
خلاصه کلام، حال اگر استفاده از مراثی برای تهییج سربازان به دفاع از وطن و ناموس و دین ایجاد انحرافی تدریجی است پس تکلیف هشت سال دفاع مقدس ما و 200 سال مبارزه مردم ایران بر علیه استبداد چیست؟
>>جناب مستطاب ابراهیم نبوی، در دفاعیه خود فرمایشی کردند که تقریبا چنین بود : بازیگری در زمان طاغوت را بعد از انقلاب به دادگاه می خواهند. قبل از رفتن با خود فکر می کند اگر از من بپرسند چرا نقش لات ها و چاقو کشها و ... را بازی کردی من می گویم خوب من نقش امیر کبیر که باعث افتخار و استقلال ایران شد را هم بازی کردم.
این آقا به دادگاه می رود و از او می پرسند چرا نقش امیر کبیر را که چه و چه بود بازی کردی در جواب می گوید من فقط نقش اون مردیکه را بازی نکردم من چاقو کش و ... هم شدم.
حالا داستان اینچنین شده که آقای مظاهری دست گذاشته اند بر روی تنها نقطه قابل دفاع صفویه و همه را درمانده کرده اند. زیاده عرضی نیست.
خدایا! به عالمان ما به جای ساعاتی برای نوشتن دقایقی برای فکر کردن اعطا کن.

لعنه الله علی القوم الفاسقین

دعام کنید.

بانوی من

 

بسم الخالق العشق

نرگس من

تمنای عاشق

 آن را که جفا جوست نمی باید خواست
سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست
 مارا ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی باید خواست

رهی معیری

دعام کنید.

به نازم ناز تو

 

بسم الدائم الفضل و الانعام

سلام

یه ترانه هس تو قلبم که هنوز نخونده مونده
 فکر خوندن یه حرفش همه عمرم رو سوزونده
 تا حالا هر چی که داشتم ، سر خوندنش گذاشتم
صد دفه شکستم اما رو ترانه پا نذاشتم
 اگه اون ترانه باشه ، هیچ دلی تیره نمی شه
دیگه هیچ نگاه خیسی به افق خیره نمی شه
 وقتی اون شعر رو بخونم پرده ها رو می سوزونم
 دستا رو به سیب سرخ باغ قصه می رسونم

 ای نفس ! تا ته جاده ی صدا حوصله کن !
اون ترانه رو تا فردا با خودت زمزمه کن !

ای ترانه ی مقدس ! مقصد پاک سفر باش !
 از تو قلب بی قرارم پر بگیر ! معجزه گر باش !
ببین آغوش امیدم رو به تصویر تو بازه
 گوش بده ! حتی خیالت واسه من ترانه سازه
بیا تا قالی کهنه دوباره به گل بشینه
 بیا تا چشمای خیسم این شکفتن رو ببینه
بیا تا صدا سکوت کهنه رو نکرده باور
بیا تا این دل خسته نزده بیه سیم آخر

ای نفس ! تا ته جاده ی صدا حوصله کن !
 اون ترانه رو تا فردا با خودت زمزمه کن !

دعام کنید.