صـخره

به جرم عشق تو ام می کشند و غوغایی است ...:... تو نیز بر لب بام آ که خوش تماشایی است

صـخره

به جرم عشق تو ام می کشند و غوغایی است ...:... تو نیز بر لب بام آ که خوش تماشایی است

رمضان

بسم رب علی (ع)

سلام

ماه شهادت عدل بر عدل رسید.گدا

علی (ع) جان دلم برای عدلت تنگ شده...

کجا می روی آقا (ع) همه چیزم به فدایت

بیا لحظه ای قدم بر چشم من بگذار

تشنه رفتار تو ام

ای نهایت انسانیت و ای نماد کامل الله (جل جلاله) بیا آقا جان

 


رمضانیه

بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟
خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟
ماه شعبان ورجب، نم نم اشکی شد و رفت
خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟
شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم
موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟
صاحب " حی علی ... "!  لقمه ی نوری برسان
سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟
کاتبان تو مرا خط امانی داداند
کشته ی خال توام ، خط امان را چه کنم؟
کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان
پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟
کاش می شد که سبک تر شوم از سایه ی خویش
آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟
زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است
وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟
رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم
با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟
غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل
سینه خالی ز معانی ست ، بیان را چه کنم؟

علی‌رضا قزوه


دعام کنید.

بیامد شاه ....

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام جشنتون شادمانه

جشن


ای به روی و به موی، لاله و سوسن!

ای به روی و به موی، لاله و سوسن!   سبزه داری نهفته در خز ادکن

سوسن تو شکسته بر سر لاله   لاله‌ی تو شکفته در بن سوسن

لب لعلت گرفته رنگ ز مرجان   سر زلف ربوده بوی ز لادن

آفت جانی از دو غمزه‌ی دلدوز   فتنه‌ی شهری از دو نرگس پرفن

هر کجا دست برزنی به سر زلف   رود از خانه بوی مشک به برزن

زلف را بیهده مکاه که باشد   دل عشاق را به زلف تو مسکن

خود به گردن تو راست خون جهانی   کی رسد دست عاشقانت به گردن؟

نرم گردد کجا دل تو به افغان؟   که به افغان نه نرم گردد آهن

من نجویم بجز هوای دل تو   تو نجویی بجز بلای دل من

نازش تو همه به طره‌ی گیسو   نازش من همه به حجت ذوالمن

مهدی‌بن‌الحسن ستوده‌ی یزدان   شاه علم‌آفرین و جهل پراکن

کار گیتی از اوست جمله به سامان   پایه‌ی دین از اوست محکم و متقن

خرم آن روی، کش نماید دیدار   فرخ آن دست، کش رسید به دامن

آن که جز راه دوستیش بپوید   از خدایش بود هزار زلیفن

پای از جاده‌ی خلافش برکش   دست در دامن ولایش برزن

ای ولی خدای! خیز وز گیتی   بیخ ظلم و بن ستم را برکن

پدری را تویی پسر که هزاران   گردن بت شکست و پشت برهمن

بتگران‌اند و بت‌پرستان در دهر   خیز و تنشان بسوز و بتشان بشکن

چند ای خسرو زمانه! به گیتی   بی‌تو خاصان کنند ناله و شیون؟

به فلک بر فراز رایت نصرت   خاک در چشم دیو خیره بیاکن

خیمه‌ی عدل را به‌پا کن و بنشین   که ستمگر شد این زمانه‌ی ریمن

قومی از کردگار بی‌خبران را   جایگاه تو گشته مکمن و مسکن

تیغ خونریزی از نیام برون کن   وز چنین ناکسان تهی کن مکمن

خرم آن روز کاین چنین بنشینی   ای گدای در تو چرخ نشیمن!

رایت دین مصطفی بفرازی   از حد ترک تا مداین و مدین

 اوحدی مراغه ای


دعام کنید.

حقوق زن

بسم الحق

سلام

امروز خانم دانشور رو با آمبولانس بردن خونه. امیدوارم دیگه حالشون نا مساعد نشه در ضمن بیمارستان پارس هم پولی نگرفت.

کاش سه گانه اشون رو تموم کنن.

در ضمن به جون خودم من دختر نیستم و نمی خوام ازدواج کنم، می خوام ادامه تحصیـــــــــــل بدم...... وایشششششششش


یک ویژگی شریعتی، نوع برخوردش با خانم ها و بچه ها بود. کسانی که از نزدیک او را دیده اند، می دانند برخوردش با خانم ها واقعا انسانی بود و بسیار به مسالهء حقوق زن بها می داد. در حسینیه میزگردی تشکیل داد و درباره حقوق و مسایل زن صحبت شد. به یاد دارم روزی عده ای از خانم ها دورش حلقه زدند و به یکی از آقایان میزگرد اعتراض داشتند. چون آن گوینده گفته زن ها مکمل مردها هستند و مکمل بودن آن است که در خانه بنشینند و فرزندان خوب تربیت کنند. خانم ها به شریعتی اعتراض می کردند که سمینار گذاشته اید و می آیند از این حرف ها می زنند. شریعتی در پاسخ گفت (( تقصیر خودنان است، تا شما نشسته اید و اعتراض نمی کنید، حق تان است که همین حرف های نادرست را بشنوید!))

 دعام کنید.