صـخره

به جرم عشق تو ام می کشند و غوغایی است ...:... تو نیز بر لب بام آ که خوش تماشایی است

صـخره

به جرم عشق تو ام می کشند و غوغایی است ...:... تو نیز بر لب بام آ که خوش تماشایی است

بانوی من

 

بسم الخالق العشق

نرگس من

تمنای عاشق

 آن را که جفا جوست نمی باید خواست
سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست
 مارا ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی باید خواست

رهی معیری

دعام کنید.

به نازم ناز تو

 

بسم الدائم الفضل و الانعام

سلام

یه ترانه هس تو قلبم که هنوز نخونده مونده
 فکر خوندن یه حرفش همه عمرم رو سوزونده
 تا حالا هر چی که داشتم ، سر خوندنش گذاشتم
صد دفه شکستم اما رو ترانه پا نذاشتم
 اگه اون ترانه باشه ، هیچ دلی تیره نمی شه
دیگه هیچ نگاه خیسی به افق خیره نمی شه
 وقتی اون شعر رو بخونم پرده ها رو می سوزونم
 دستا رو به سیب سرخ باغ قصه می رسونم

 ای نفس ! تا ته جاده ی صدا حوصله کن !
اون ترانه رو تا فردا با خودت زمزمه کن !

ای ترانه ی مقدس ! مقصد پاک سفر باش !
 از تو قلب بی قرارم پر بگیر ! معجزه گر باش !
ببین آغوش امیدم رو به تصویر تو بازه
 گوش بده ! حتی خیالت واسه من ترانه سازه
بیا تا قالی کهنه دوباره به گل بشینه
 بیا تا چشمای خیسم این شکفتن رو ببینه
بیا تا صدا سکوت کهنه رو نکرده باور
بیا تا این دل خسته نزده بیه سیم آخر

ای نفس ! تا ته جاده ی صدا حوصله کن !
 اون ترانه رو تا فردا با خودت زمزمه کن !

دعام کنید.

جان من

 

بسم الله

نرگسی من

دعام کنید.